من و تو عشق را بدنام كردیم ..





















ღ♥ღ.•* ♥*•.دخــــــــتری از نســــــــــل بـــ✿ـــاران•* ♥*•.ღ♥ღ

·٠•●.♥نمیدانم پس از مرگم چه خواهد شد نمی خواهم بدانم کوزه گر از خاک اندامم چه خواهد ساخت ولی بسیار مشتاقم که از خاک گلویم سوتکی سازد گلویم سوتکی باشد به دست کودکی گستاخ و بازیگوش و او یکریز و پی در پی دم گرم و خموشش را در گلویم سخت بفشارد و خواب خفتگان خفته را اشغته تر سازد و بدین سان بشکند از من سکوت مرگبارم را ♥ .●•٠·

دیگر شرمم میشود از عشق بنویسم

هنوز هم معنی عشق را نمیفمم

 

عشق به همان دروغ های تو میگفتند؟!

یا به جان ِ نیمه جان ِ من؟!

 

"عشق"

 

برای تو تكه كلام بود

و برای من همان لحظه لحظه ی زندگی

 

مانده ام عشق یعنی

این نفسهای به شماره افتاده من ؟

این قلبِ شكسته؟

اشك ها و بغض ها و شب بیداری هــا؟

یا

دروغ و بی خیالی های تو

 

هنوز معنی عشق را نمیفمم ..

 

خدا عشق را این چنین نیافرید

دهخدا عشق را بد معنا نكرد

من و تو "عشق" را بدنام كردیم



نظرات شما عزیزان:

silentboy7567
ساعت14:13---8 بهمن 1392


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






برچسبـها :
ادامه مطلب

شنبه 8 / 11 / 1392برچسب:, ساعت 12:15 توسط دخـتـ✿ـــرشـ✿ــرقــیـ♀:




mostafa